مصائب ورود اهل بیت علیهم السلام به شام
در واژههای شعر تو دیدم وقـار را حُجب و حیـایِ فاطمی این تـبار را با تـیغ خـطبه فاتح صفـین كوفـهای مولا سپرده دست شما ذوالفـقـار را در اوج بیكران خودت مست میكِشی هـفـتـاد و دو ستـاره دنـبـالـه دار را درس حجاب میدهد این آستین شرم معـنـا كـنـید روسـری وصله دار را با واژههای هیزم و مسمار و شعلهها آتـش زنـیــد مـسـتـمـع بـیقـرار را خانم اگر اشاره به طشت طلا كـنید خون گریه میكنیم خزان تا بهار را چشمت به غیر چشم حسینت ندیده است دیدی كـنار طشت، بساط قـمـار را زینب كجا و مجلس نامحرمان كجا از دست دادهام به خـدا اخـتـیـار را این بوی سیب چیست؟ دوباره گرفتهای بر روی دست پیـرهن شهـریـار را اكسیر اشك روضهتان مس طلا كند وقتش رسیده است بسنجی عیار را |